جدول جو
جدول جو

معنی ضامن تن - جستجوی لغت در جدول جو

ضامن تن
(مِ نِ تَ)
کفیل. که ضامن شود. که مدیون یا گناهکار را بوقت حاجت بقاضی تحویل کند
لغت نامه دهخدا
ضامن تن
تنسپار خود سپار: کسی که پایندان شود که بدهکار یا گناهکار را هنگام نیاز به دادگاه برساند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ تَ)
دامن آلوده. (آنندراج). عاصی. (آنندراج). گنهکار. (آنندراج). تردامن. مقابل پاکدامن:
گردون ز مشک و زعفران سازد حنوط اختران
بر سوک آن دامن تران درد گریبان صبح را.
خاقانی.
ای هر که افسریست سرش را چو کوکنار
پیشت چو لاله بی سر و دامن تر آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
لو لامنتن، نام بخشی در مارتینیک، یکی از جزایر آنتیل امریکا. دارای چهارده هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از دامن تر
تصویر دامن تر
دامن آلوده، عاصی
فرهنگ لغت هوشیار